از سوی دیگر، وقتی ما هنوز اندر خم تامین زندگی روزمره ماندهایم، چطور میتوانیم برای آینده پسانداز کنیم و به آرامشی که منتظر ماست، لبخند بزنیم؟
به عبارت دیگر، نامشخص بودن آینده برای جامعه، سلامت روحی آن را نشانه میرود. امری که میتواند تبعات خطرناک دیگری نیز در برداشته باشد.
اما این همه ماجرا نیست؛ چرا که وقتی تورم خزنده به همه شئون اجتماعی بتازد، حتی میتواند سلامت جسمانی ما را نیز تهدید کند.
تورم و سوءتغذیه
اگر نگوییم تورم و مشکلات اقتصادی مهمترین دلیل سوءتغذیه در یک جامعه است، ولی به جرات میتوان گفت یکی از دلایل مهم آن محسوب میشود. به گفته رئیس بانک جهانی، دو برابر شدن بهای متوسط غذا طی سه سال گذشته، میتواند حداقل ۱۰۰ میلیون نفر را در کشورهای با درآمد ملی پایین به زیر خطر فقر بفرستد.
پس در بیشتر موارد درآمد بالا و تغذیه مناسب میتوانند رابطه مستقیم با هم داشته باشند. به عبارت دیگر، متأسفانه گسترش گرانیها و کاهش قدرت خرید در جامعه امروز زمینهساز سوءتغذیه شده و سلامت جسمانی بسیاری را تهدید میکند.
سوءتغذیه تبعات منفی خاص خودش را دارد که از میان آنها میتوان به کاهش توان یادگیری و افت تحصیلی، بروز بیماری، افزایش مرگومیر، کاهش بهره هوشی، تغییرات رفتاری همچون بیحوصلگی و بیقراری اشاره کرد.
براساس مطالعات صورت گرفته، در حال حاضر حدود ۹۰ درصد از ایرانیان به کمبود کلسیم مبتلا هستند که این امر خود عامل مهمی در ابتلای بیشتر شهروندان ایرانی به انواع اختلالات اسکلتی و استخوانی و شکستگی استخوان در سنین مختلف شده است.
یافتهها نشان میدهد، از هر هفت کودک یکی با کوتاهی قد وارد مدرسه میشود. در این میان سوءتغذیه مزمن در مدت طولانی، تغذیه ناکافی در دوران جنینی و تغذیه ناکافی در دوران نوزادی میتواند از جمله علل کوتاهی قد باشد.
ربابه شیخالاسلام، مدیر موسسه تغذیه، سلامت و توسعه با ابراز نگرانی از کمبود کلسیم در بین ایرانیان میگوید:«متأسفانه در حال حاضر با وجود اینکه بیشتر ایرانیان به اندازه کافی کلسیم مورد نیاز بدن را دریافت نمیکنند، هیچ راهبرد خاصی نیز برای جبران این کمبود در کشور نمیبینیم.»
وی با تاکید بر مصرف شیر برای رفع معضل پوکی استخوان و جبران کمبود کلسیم در بین ایرانیان میافزاید:«در حال حاضر قیمت شیر به حدی بالا رفته است که مردم امکان دسترسی به آن را ندارند، هر چند متأسفانه شیری هم که در دسترس مردم است، فاقد کیفیت لازم است.»
در عین حال، شیری که امروز به دست ایرانیان میرسد غالبا دارای چربی بالاست؛ در حالی که باید کارخانجات، ملزم به تولید شیر کمچرب غنیشده با کلسیم و ویتامینD شوند تا هر ایرانی به جای آنکه مجبور به مصرف سه لیوان شیر در روز باشد، بتواند نیاز خود را با مصرف یک لیوان شیر برطرف کند.
دکتر «آرش رشیدی»، نایب رئیس انجمن تغذیه ایران، با بیان اینکه مصرف چربی و قند در ایران بسیار زیاد است، به کمبود برخی ویتامینها در سبد غذایی خانوار ایرانی اشاره دارد و تاکید میکند:«کمبود ویتامین D در ایران غوغا میکند که بیش از 70 درصد جمعیت تهران از مصرف این ویتامین کم بهره هستند.»
«فخرالدین حیدری»، نماینده سقز و بانه در مجلس و عضو کمیسیون بهداشت و درمان نیز با اشاره به تورم بالا در جامعه و پایین بودن قدرت خرید مردم میگوید:«بهطور قطع با این وضع، مردم امکان مصرف شیر به اندازه نیاز را نخواهند داشت و این کاهش مصرف سلامت جامعه ایرانی را تهدید میکند. به همین دلیل انتظار میرود که مسئولان واقعیت جامعه را ببینند.»
این درحالی است که گرانی میوه و گوشت نیز رابطه طبقات متوسط به پایین جامعه را با این مواد غذایی برهم زده است، بهطوری که حالا خیلی از آنها تنها تماشاگر جدال میان مجلس و دولت و رسانهها برای تثبت و کاهش قیمتها شدهاند.
تورم و بیماری روانی در جامعه
هرچهقدر هم بتوان با گرانی مواد غذایی و کیفیت پایین خوراکیها کنار آمد، ولی نمیتوان از تاثیرات مخربی که احساس ناامنی ناشی از تورم در جامعه به وجود میآورد گذشت. در این میان وجود احساس ناامنی از خود ناامنی خطرناکتر است؛ احساسی که تورم در شکلگیری آن نقش بسزایی دارد.
دکتر «ناصر قاسمزاده»، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد در رابطه با تاثیرگذاری عوامل اقتصادی روی سلامت روان جامعه به همشهریعصر میگوید:«وجود تورم میتواند زمینه بروز تنش و اضطراب نزد افراد باشد. در کشورهای دیگر میزان حقوق افراد به گونهای است که آنها میتوانند پس از هزینههای معمول مقداری را برای تفریح و پسانداز و یا بهتر بگویم خلق آسایش و آرامش کنار بگذارند. در حالی که در جامعه تورمزده این کار ممکن نیست.»
قاسمزاده ادامه میدهد:«بسیاری از خانوادهها مجبورند برای تامین هزینههای زندگی سراغ شغل دوم بروند. مسلما در چنین خانوادهای فراغت، تفریح و مطالعه جزو اولویتهای بعدی قرار میگیرد. این امر خانواده را به سوی تکبعدی شدن و مادینگری میبرد.»
در عین حال، دکتر «فرامرز سهرابی»، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی مشکلات اقتصادی را یکی از دلایل بر هم خوردن روابط در خانوادهها میداند و تصریح میکند:«فشارهای اقتصادی در خانواده آستانه تحمل زن و شوهر را پایین میآورد و آن زمان است که دعواها و اختلافها در خانه اوج میگیرد و حتی گاهی تا سرحد جدایی نیز میرسد. از سوی دیگر، نبود افق روشن در رابطه با تامین مسکن برای بسیاری از جوانان مشکلساز شده است.
جوان ما بهطور طبیعی دوست دارد خودش را در خواستگاریها بهتر از آنچه هست نشان دهد، اما در عمل رسیدن به آن اهداف آرمانیای که دوست دارد، خیلی سخت است. پس اختلافها و مشکلات شکل دیگری از خود را به جوان امروز نشان میدهد.»
از سوی دیگر، دکتر «عابد فتاحی» نماینده مجلس هفتم، تورم را شکنجه روحی جامعه امروز میداند و میگوید:«برای بسیاری از مردم مسئله تورم قابل حل نیست. متأسفانه برای حل آن از سوی دولت هم اقدام مؤثری صورت نگرفته است. اینجاست که مردم به این نتیجه میرسند که فریادرسی نیست.»
وی با انتقاد از شیوه مسئولان در مهار تورم ادامه میدهد: «متأسفانه مسئولان از کنار این معضل بهراحتی میگذرند و بیشتر بهدنبال برپایی همایشها و مراسم به مناسبتهای مختلفند و شعار میدهند. زمانی هم که به آنها تذکر میدهیم، میگویند بروید قیمتها را در کشورهای دیگر ببینید. اما باید گفت که حقوق آنها چند برابر اینجاست. حقوق 300 یا 400 دلار مردم ما کجا، درآمد آنها کجا! این تورم مردم را نسبت به هم بیاعتماد میکند. دیگر کسی به کسی رحم نمیکند و کلاهبرداریها نسبت به قبل خیلی بیشتر میشود.»
با این همه، تورم مشکلی نیست که بتوان به این آسانیها حلش کرد و زمان و برنامهریزی منسجم و منظم میخواهد. اما در میان این مدت سلامت جسم و روان جامعه آسیبهای جبرانناپذیری میبیند که مسئولان امر را ملزم به شناخت این تبعات و کاهش اثرات منفی آن میکند.